غزل پندیات
فردای محشر کار دشوار است ای دل بیچاره آنکس که گرفتار است ای دل هر کس که حب فــاطمه در دل نـدارد آنجا یقیـنا بی کس و کـار است ای دل کــار شـفاعت های زهــرا گـفته اند با دستان مقـطـوع عـلـمــدار است ای دل هرکس که بی عشق علی و فاطمه زیست بی غصه ودرد است و بی عاراست ای دل دنــیـا اگــر چه ظاهــری زیـبـنده دارد در باطنش بسیــار غم بار است ای دل دیدی چه آورده به روزم حُـب دنـیــا؟ این قلب و چشمم سخت بیمار است ای دل چشمی که صد جا رفته و برگشته اصلا کـی لایـق دیـــدار دلـدار است ای دل؟ هرکس نمیداند که یوسف را بها چیست محو شـلوغی های بــازار است ای دل ای دل بیا چــشـم انتظار یــار باشیـم ازهرچه غیــر از عشق او بیزار باشیم |